ازکیخسرو تاجشن ملی تیرگان

اراک و جشن مهرگان
ابوالفضل عباسی بانی-خرداد۹۷
درنزدیکی  اراک و غرب رودخانه شراء‌ کوهی است بنام شازند یا شاه‌زنددر این کوه غاری است که داستانی شنیدنی دارد.
  کیخسرو شهریار دادگر ایرانی در اوج نیکنامی و ﭘﺲ ﺍﺯ ۶٠ ﺳﺎﻝ ﭘﺎﺩﺷﺎهی یکی از شبها سروش را در خواب دید که به او مژده‌ی سفر مینوی داد و گفت لهراسپ را جانشین خود گردان ،کیخسرو از آن پس از بیم سقوط در چاه خودپرستی،  با ٧ ﺗﻦ ﺍﺯ ﭘﻬﻠﻮﺍﻧﺎﻥ ایران زمین چون  رستم ، گودرز ، گیو ، بیژن ، گستهم ، فریبرز و طوس از دنیا کناره و  با تمامی لشکر، از دشت بسوی کوهی در نزدیکی اراک روانه شدند . کیخسرو و سرداران سپاه ایران ، بر بلندای کوه برشدند و در ستیغ آن ماندند و یک هفته به همراه کیخسرو بودند در این هنگام سرداران به کیخسرو گفتند : چه نا خدمتی از ما سرزده که تاج شاهی را بدور افکنده دل از ایران و شاهی بریده ای اگر کوتاهی سر زده بفرما  هر چه می خواهی بگو تا جان فدا کنیم  و جبران خطا! ما همه به درگاه خداوند نیایش می کنیم تا یزدان پاک تو رابه ما ببخشاید . کیخسرو
لحظه ای به فکر فرو رفته  سپس موبدان را بخواست و گفت : آنچه پیش آمده همه خیر و خوبی است ، چرا بر آن گریه می کنید؟ من از شما می خواهم خدای را سپاس گذارید ، چه! روزی دیگر در پایان جهان ، ما به هم خواهیم رسید ،اینک از من بپذیرید و کوهستان را ترک کنید و من را در اینجا تنها بگذارید، راهی که باید بپیمایم سخت دراز است و بی آب و گیاه ، از این راه همه نمی توانند بگذرند .
اسطوره های ایران
سرداران و سپاهیان و مردم با چشمان گریان ، کیخسرو را وداع کردند مگر طوس، گیو ، فریبرز ، بیژن و گستهم. کیخسرو راه افتاد و سرداران با او روانه شدند . یک روز و یک شب راه رفتند و زبانشان از خشکی بیابان و تشنگی فراوان ، دیگر در دهان نمی گردید میان راه چشمشان به چشمه ای از آب افتاد به کنار چشمه رسیدند و فرود آمده نانی خورده ، آبی نوشیده و استراحتی کردند سپس کیخسرو به سرداران گفت : امشب در اینجا خواهیم ماند و از آن پس شما دیگر مرا نخواهید دید پس همین امشب آنچه می خواهید بگوئید و بپرسیدچون فردا که خورشید تابان ، پرچم روشنایی را بلند  نماید و زمین روشن شود، آن گاه روزگار جدایی من و شما خواهد بود  .
آنها با هم سخن گفتند تا شباهنگام تیرگی همه جا را فراگرفت کیخسرو به نیایش برخواست   به آب چشمه(بلاغ فعلی) سر و تن خود را پاکیزه و آیات
خدای را به یاری خواند و  چون نمازش به پایان رسید به سرداران گفت  تاجاودان شما را بدرود می کنم ، چون آفتاب برخیزد دیگر مرا بخواب خواهیددید . ای سرداران و یاران من ، چون من رفتم شما لحظه ای در این دشت  صبر نکنید به هیچ چیز فریفته نشوید . اگر چه از ابر، مشک تر بر زمین ببارد ، زود بروید چون از کوه بادی سخت خواهد وزید، چنان که شاخ و برگ و درختان را شکسته و خواهد برد . از ابری سیاه برفی سنگین خواهد بارید چنان که راه ایران زمین را نخواهید یافت .
 آفتاب که بلند شد کیخسرو ناپدید شده ، سرداران شروع به جستجوی گوشه و کنار بیابان نمودند  همه جا سنگ بود و ریگ ، هر چه آفتاب بلندتر می شد سنگ ها گرمتر می شدند  تا نیمه روز همه جا را گشتند اما اثری از کیخسرو نبود ، ظهر همه غمگین و دل آزرده و خسته ، به کنار چشمه آب بازگشته وسخن از ناپدید شدن کیخسرو برزبان راندند .
 خلاصه خبر به لهراسپ رسید که کیخسرو و سرداران ناپدید شدند ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﻛﻪﺩﺭﺑﺎﺭﻳﺎﻥ ﺑﻪ ﺟﺴﺘﺠﻮﻱ ﺁﻥﻫﺎ ﻣﻲﺭﻭﻧﺪ، ﭘﻴﻜﺮﻫﺎﻱ ﺑﻲﺟﺎﻥ ﻫﻤﺮﺍﻩان ﻛﻴﺨﺴﺮﻭ ﺭﺍ ﺯﻳﺮ ﺍﻧﺒﻮﻫﻲ ﺍﺯ ﺑﺮﻑ یافته و  ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﺟﺎ ﺑﻪ ﺧﺎﻙ ﻣﻲﺳﭙﺎﺭﻧﺪ اما هرگز پیکر کیخسرو پیدا نمی شود.
ﺍﯾﻦ ﮔﻮﺭهای ﺑﺎﺳﺘﺎﻧﯽ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺍﻣﺮﻭﺯﻩ ﺩﺭ ﺭﻭﺳﺘﺎﻱ ” ﮔﻮﺭﻩﺯﺍﺭ “ ﺩﻳﺪﻩ ﻣﻲﺷﻮﺩ ﻭ
ﺩﻳﺮﺯﻣﺎﻧﻲ ﺯﻳﺎﺭﺗﮕﺎﻩ ﺑﻮﺩﻩ که بنا به روایات، ﮔﻮﺭﻫﺎﻱ ﻫﻤﺎﻥ ﻫﻤﺮﺍهان ﻛﻴﺨﺴﺮﻭ بوده وگفته می شود روح کیخسرو همچنان در این کوه زنده وهر از گاهی توسط چوپانان و برخی از مردم محلی دیده می شود .
  پس از نا امیدی درباریان از یافتن کیخسرو و همراهان ، رستم و زال نزد
لهراسپ رفتند ، لهراسپ گفت : همه شما سخنان کیخسرو را شنیده اید و امروز هرکس که با من دل یکی ندارد ، بدون سرپوشی بیان کند ، اگر قبول کنید بجای کیخسرو باشم خواهم ماند وگرنه هر که را خواهید برگزینید  زال چنین گفت :
سخنان کیخسرو را همه ما شنیده ایم اگر وصیت او بجای می آوری بمان !
 لهراسپ روی به گودرز کرد و گفت : ای جهان پهلوان ، تو هم هرچه خواهی بگوی! گودرز پیر که از گم شدن فرزندانش سخت گریان بود با ناله گفت : دریغ از گیو روئین تن و از بیژن شمشیرزن ، تا سخنش به آن دو رسید ، دست به گریبان برد و پیرهن خود درید و فریاد زد ای لهراسپ من از سخن زال و رستم بیرون نمی روم و در چنین زمانی که کشور آشفته است باید دست در دست هم ،در برابر دشمنان متحد شویم ،پس در روز ۱۰ مهر ، لهراسب به جای کیخسرو نشست که این روز را مهرگان نامیده و جشنی بهمین نام توسط ایرانیان بمدت ۶روز برگزار می شده است .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یک × 4 =